معنی آبله در فرهنگ عمید
۱. تاولی که به سبب سوختگی یا ساییده شدن پوست پیدا شود؛ تاول.
۲. نوعی بیماری ویروسی که باعث تب شدید، درد ستون فقرات، و ایجاد بثورات میشود و آثار آن برای همیشه روی پوست باقی میماند. δ برای جلوگیری از این بیماری مایۀ آبله به بدن تلقیح میکنند. حیواناتی از قبیل گاو، گوسفند، بز، خوک، و بعضی از پرندگان نیز به مرض آبله مبتلا میشوند.
* آبلهٴ شیری: (پزشکی) آبلۀ خفیف شبیه آبلهمرغان که بیشتر در مناطق گرمسیر دیده میشود.
* آبلهٴ فرنگی: ‹آبلهٴ افرنگ، آبلهٴ فرنگ› (پزشکی) [قدیمی] تاولهایی که بهواسطۀ بیماری سیفلیس روی پوست بدن پیدا میشود.
* آبلهٴ گاوی: (پزشکی) مرض واگیردار آبله که در گاو بروز میکند و دانههای آبله در روی پستانهای او پیدا میشود و از آن مایۀ آبله برای تلقیح به بدن انسان میگیرند.
معنی آبله در فرهنگ معین
(اَ لَ) [ ع . ] (ص .) کم خرد، نادان ، ناآگاه ، پَپَه ، پخمه .