معنی آبکامه در فرهنگ عمید
۱. نانخورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند: هزار شکر که با تلخ و شور خود ای چرخ / نهایم منتظر شهد و آبکامهٴ تو (مؤمن استرآبادی: لغتنامه: آبکامه).
۲. گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند و داروهایی نیز به آن بیفزایند و بعد در آفتاب خشک کنند.
معنی آبکامه در فرهنگ معین
(مِ) (اِمر.) ۱ – خورشی مخلوط از شیر و ماست . ۲ – آش .