معنی آبادان در فرهنگ عمید
آباد؛ باصفا؛ بارونق.
* آبادان کردن: (مصدر متعدی)
۱. آباد کردن ده یا شهر.
۲. آباد ساختن زمین با کشتوکار.
معنی آبادان در فرهنگ معین
[ په . ] (ص مر.) ۱ – معمور، دایر. ۲ – مزروع ، کاشته . ۳ – پر، مشحون . ۴ – سالم ، تندرست . ۵ – مأمون ، ایمن . ۶ – مرفه . ۷ – شهر آبادان .