معنی آبخور در فرهنگ عمید

‹آبخورد، آبشخور›

۱. (کشاورزی) مقدار قابلیت زمین برای جذب آب.

۲. آن قسمت از اجسام شناور که در آب قرار می‌گیرد.

۳. [قدیمی] کنار رودخانه، تالاب، سرچشمه، و محلی که از آنجا آب بردارند یا آب بخورند: وز آن آبخور شد به جای نبرد / پراندیشه بودش دل و روی زرد (فردوسی: ۲/۱۸۴ حاشیه).

۴. (اسم مصدر) [قدیمی] نوشیدن آب.

۵. [قدیمی، مجاز] بهره؛ نصیب؛ روزی: در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند / آدم بهشت روضهٴ دارالسلام را (حافظ: ۳۰).

معنی آبخور در فرهنگ معین

(خُ) (اِمر.) ۱ – سرچشمه و محلی که از آن جا آب برگیرند و بنوشند، آبشخور. ۲ – قسمت ، نصیب . ۳ – موی اضافی سبیل .

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *