معنی آب باز در فرهنگ عمید ۱. شناگر. ۲. غواص.معنی آب باز در فرهنگ معین (اِفا. اِمر.) 1 - شناگر. 2 - غواص .
معنی کلمات
معنی آبخیز در فرهنگ عمید ۱. (کشاورزی) زمین پرآب؛ زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید. ۲. [قدیمی] طوفان دریایی. ۳. [قدیمی، مجاز] پیشامد وحشتناک: اندر این
معنی آبریز در فرهنگ عمید ۱. جای ریختن آب. ۲. (جغرافیا) جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن میشود. ۳. چاهی که آبهای گندیده یا آب
معنی آب کار در فرهنگ عمید ۱. کسی که فلزات را آب میدهد. ۲. [قدیمی] کسی که آب به خانهها میبرد؛ سقا. ۳. [قدیمی] بادهخوار. ۴. [قدیمی] بادهفروش.معنی آب کار
معنی آبلوج در فرهنگ عمید ۱. شکر؛ قند سفید: تا آبلوج همچو تبرزد نشد به طعم / تا چون نبات نیست به پیش نظر شکر (پوربهای جامی: لغتنامه: آبلوج). ۲.
معنی آبیار در فرهنگ عمید کسی که مٲمور تقسیم کردن آب برای باغها، مزارع، و خانهها است؛ میرآب.معنی آبیار در فرهنگ معین (ص مر.) میرآب . تقسیم کنندة آب برای
معنی آتش پاره در فرهنگ عمید ۱. پارۀ آتش؛ اخگر. ۲. [عامیانه، مجاز] زرنگ؛ چابک. ۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] موذی. ۴. کودک شریر.معنی آتش پاره در فرهنگ معین ( ~.
معنی آتون در فرهنگ عمید کوره.معنی آتون در فرهنگ معین (اَ) [ معر. ] ( اِ.) 1 - تون ، گلخن ، گلخن گرمابه . 2 - تنور گچ پز
معنی آحاد در فرهنگ عمید ۱. = احدْ ۲. (ریاضی) گروه اول اعداد، شامل عدد ۱ تا ۹؛ یکان. ۳. تکتک مردم.معنی آحاد در فرهنگ معین [ ع . ]
معنی آداش در فرهنگ عمید نسبت میان دو تن که یک نام داشته باشند؛ همنام؛ هماسم.معنی آداش در فرهنگ معین [ تر. ] ( اِ.) همنام ، هم اسم .
معنی آدینه در فرهنگ عمید = جمعه: چو آدینه بهسر برده شد آید شنبه / تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال (فرخی: ۲۲۱).معنی آدینه در فرهنگ معین (نِ) (
معنی آب بازی در فرهنگ عمید ۱. شناگری. ۲. پاشیدن آب به یکدیگر برای تفریح.معنی آب بازی در فرهنگ معین (حامص .)1 - شناگری . 2 - غواصی .
معنی آب داده در فرهنگ عمید تیزکرده: شمشیر آبداده، خنجر آبداده.معنی آب داده در فرهنگ معین (دِ) (ص مف .) 1 - آب پاشیده ، مشروب . 2 - تیز،
معنی آبریزگان در فرهنگ عمید = آبریزانمعنی آبریزگان در فرهنگ معین (زَ) [ په . ] (اِمر.) 1 - عید آب پاشان ، جشنی که ایرانیان در روزِ تیر -
معنی آبکامه در فرهنگ عمید ۱. نانخورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند: هزار شکر که با تلخ و شور خود ای چرخ / نهایم
معنی آبله در فرهنگ عمید ۱. تاولی که به سبب سوختگی یا ساییده شدن پوست پیدا شود؛ تاول. ۲. نوعی بیماری ویروسی که باعث تب شدید، درد ستون فقرات، و
معنی آپارات در فرهنگ عمید ۱. دستگاه نمایش فیلم. ۲. دوربین عکاسی. ۳. دستگاه؛ اسباب. ۴. دستگاهی اتومانند، که برای پنچرگیری لاستیک تویی خودرو از آن استفاده میشود.معنی آپارات در
معنی آتش پرست در فرهنگ عمید ۱. پرستندۀ آتش؛ کسی که آتش را پرستش کند: به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتشپرستان بدند (فردوسی: ۴/۳۱۲). ۲. زردشتی.
معنی آتی در فرهنگ عمید = آیندهمعنی آتی در فرهنگ معین [ ع . ] (اِفا.) آینده ، آن که پس از این آید.
معنی آخ در فرهنگ عمید کلمۀ افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تٲسف تلفظ میکنند؛ آه؛ وای.معنی آخ در فرهنگ معین (اَ خْ یا اَ خّ) [
معنی آداک در فرهنگ عمید = جزیرهمعنی آداک در فرهنگ معین ( اِ.) خشکی میان دریا، جزیره .
معنی آذار در فرهنگ عمید ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماههای سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول
معنی آب بند در فرهنگ عمید ۱. کسی که یخ میسازد. ۲. آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست میکند. ۳. (اسم) سد.معنی آب بند در
معنی آبدار در فرهنگ عمید ۱. پرآب: میوۀ آبدار. ۲. شاداب؛ باطراوت. ۳. دارای جلا و برندگی؛ جوهردار: شمشیر آبدار. ۴. [مجاز] رکیک: فحش آبدار. ۵. (شیمی) هیدراته؛ آمیخته با
معنی آبزن در فرهنگ عمید ظرف بزرگ فلزی، چینی یا سفالی که در آن بدن خود را شستوشو دهند؛ حوض کوچک؛ وان؛ آبشنگ؛ آبسنگ: همی خون دام و دد و
معنی آبکش در فرهنگ عمید ۱. کشندۀ آب؛ آنکه با دلو آب از چاه بالا میآورد؛ کسی که کارش کشیدن آب از چاه است: به چاه اندرون آب سرد است
معنی آبله کوبی در فرهنگ عمید تلقیح مایۀ آبله به بدن برای جلوگیری از ابتلا به بیماری آبله.معنی آبله کوبی در فرهنگ معین ( ~.) (حامص .) تزریق مایة آبله
معنی آپارتمان در فرهنگ عمید ۱. ساختمانی که معمولاً دارای چندین طبقه است و به واحدهای مجزایی تقسیم میشود. ۲. هریک از این واحدها.معنی آپارتمان در فرهنگ معین (تِ) [
معنی آتشدان در فرهنگ عمید ۱. جای ریختن آتش. ۲. کوره. ۳. ظرفی که در آن آتش بریزند؛ منقل. ۴. [قدیمی] اجاق. * کانون.معنی آتشدان در فرهنگ معین ( ~.)(اِمر.)
معنی آتیه در فرهنگ عمید = آتیمعنی آتیه در فرهنگ معین (یِّ) [ ع . ] مؤنث آتی ؛ آینده .
نمایش بیشتر