معنی آذرگون در فرهنگ عمید
۱. (زیستشناسی) = شقایق: تا همی سرخ بُوَد آذرگون / تا همی سبز بُوَد سیسنبر (فرخی: ۱۳۹)، به هم بودند آنجا ویس و رامین / چو در یک باغ آذرگون و نسرین (فخرالدیناسعد: ۴۹).
۲. (زیستشناسی) = همیشهبهار
۳. (صفت) [قدیمی] به رنگ آتش؛ آذرفام؛ سرخرنگ.
معنی آذرگون در فرهنگ معین
( ~.) (ص مر.) نک آذریون .